من فقط یه فن گرل بودم(:💜《19》{2}
حدود یک ساعتی میشد که هر دو زیر بارون دراز کشیده بودن که با صدای چند تا بچه چشم هردو باز شد....
چند تا دختر از اون طرف حرف میزدن و به اونا نزدیک میشدن،ولی هنوز متوجه اون ها نشده بودن
جونگ کوک بلند شد و دستش رو به سمت میساکی دراز کرد
جونگکوک:بلند شو احتمال داره بشناسنمون
میساکی که میدونست جونگ کوک درست میگه بلند شد
دست هم رو گرفتن و باهم شروع کردند به دویدن به آلاچیق خلوت ته پارک.وقتی رسیدن هر دو به نفس نفس افتاده بودن نشستن یه گوشه تا کسی نبینشون
"هتل"
اعضا نگران کوک شده بودن پس به سمت هتل ساکامی(جایی که میساکی و سوآ اتاق داشتن)حرکت کردن
وارد شدن.......
نامجون:ببخشید خانم مین سوآ چه اتاقی هستن؟
(برای امینت میساکی به اسم منیجر گرفته بودن)
پذیرش:اتاق۶۶۶
نامجون:ممنون:)
به سمت اتاق حرکت کردن و داخل شدن.
سوآ:امممم سلام کار داشتید؟
اعضا نشستن
جیمین:جونگ کوک خیلی وقته رفته بیرون خبر نداری؟
سوآ:نه.بشینید براتون قهوه بیارم.میساکی هم بیرونه نگران نباشید پیداشون میشه...
"ویو پارک"
میساکی:دیگه بریم....من خستم
جونگکوک:باشه......ولی میشه بیام هتل شما؟اعضا منو اینجوری ببینن جرم میدن
میساکی:آره حتما
میساکی میخواست حرکت کنه که دستش توسط جونگکوک کشیده شد و به عقب کشیده شد حالا رسمن به کوک چسبیده بود.....
کوک:لباست به بدنت چسبیده یکی ببینه چی؟اینجوری بهتره......
و با هم به سمت هتل حرکت کردن.......
"آرامش......همش آرامش بود ولی ......ولی آرامش از بارون نبود.......نه از بارون نبود.......از کنار تو بودن بود"
_جئون جونگ کوک
پایان پارت《19》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))
چند تا دختر از اون طرف حرف میزدن و به اونا نزدیک میشدن،ولی هنوز متوجه اون ها نشده بودن
جونگ کوک بلند شد و دستش رو به سمت میساکی دراز کرد
جونگکوک:بلند شو احتمال داره بشناسنمون
میساکی که میدونست جونگ کوک درست میگه بلند شد
دست هم رو گرفتن و باهم شروع کردند به دویدن به آلاچیق خلوت ته پارک.وقتی رسیدن هر دو به نفس نفس افتاده بودن نشستن یه گوشه تا کسی نبینشون
"هتل"
اعضا نگران کوک شده بودن پس به سمت هتل ساکامی(جایی که میساکی و سوآ اتاق داشتن)حرکت کردن
وارد شدن.......
نامجون:ببخشید خانم مین سوآ چه اتاقی هستن؟
(برای امینت میساکی به اسم منیجر گرفته بودن)
پذیرش:اتاق۶۶۶
نامجون:ممنون:)
به سمت اتاق حرکت کردن و داخل شدن.
سوآ:امممم سلام کار داشتید؟
اعضا نشستن
جیمین:جونگ کوک خیلی وقته رفته بیرون خبر نداری؟
سوآ:نه.بشینید براتون قهوه بیارم.میساکی هم بیرونه نگران نباشید پیداشون میشه...
"ویو پارک"
میساکی:دیگه بریم....من خستم
جونگکوک:باشه......ولی میشه بیام هتل شما؟اعضا منو اینجوری ببینن جرم میدن
میساکی:آره حتما
میساکی میخواست حرکت کنه که دستش توسط جونگکوک کشیده شد و به عقب کشیده شد حالا رسمن به کوک چسبیده بود.....
کوک:لباست به بدنت چسبیده یکی ببینه چی؟اینجوری بهتره......
و با هم به سمت هتل حرکت کردن.......
"آرامش......همش آرامش بود ولی ......ولی آرامش از بارون نبود.......نه از بارون نبود.......از کنار تو بودن بود"
_جئون جونگ کوک
پایان پارت《19》
امیدوارم خوشتون اومده باشه:)))))))
۹.۷k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.